ورود به سایت

بازدید کنندگان

امروزامروز220
دیروزدیروز257
این هفتهاین هفته220
این ماهاین ماه2584
بازدید کلبازدید کل104433


عنوان کتاب: رفتار درمانی شناختی اختلالات اسکیزوفرنیک

نوشته: گیلیان هادوک. پتردی. اسلید

مترجمان: مجید محمود علیلو. تورج هاشمی نصرت آباد، حمید پورشریفی

ناشر: دانشگران فردا

سال انتشار: 1377

کاربرد روش های رفتاری به ویژه فنون مبتنی بر اصول شرطی کنش گر در درمان علایم و نشانه های اختلالات پسیکوتیک دیرینه ای در حدود نیم قرن دارد، به ویژه در طی دهه های 60 و 70 میلادی قرن حاضر کوشش های فراوانی در این زمینه صورت گرفت. روان شناسی که سهم عمده ای در فهم نقایص اجتماعی بیماران اسکیزوفرنیک داشته است به تازگی استدلال کرده که غیرمحتمل به نظر می رسد که توان بخشی شناختی منجر به بهبود بیماران سایکوتیک شود زیرا نقایص شناختی موجود در اسکیزوفرنیا به طور کامل شناخته نشده است و همچنین این درمان ها در مورد بیماران مبتلا به آسیب مغزی نبوده است. زمانی می توان هر نوع طبقه بندی را از نظر علمی مفید دانست که آن طبقه بندی اعتبار و هم روایی داشته باشد. اعتبار بین می دارد که

محققان مختلف باید با آنچه که طبقه بندی بیان می دارد و آنچه که طبقه بندی آن را مردود می دارد، موافق باشند. پژوهش ها در مورد باورهای پسیکوتیک بر هذیان های گزند و آسیب متمرکز بوده و فرض بر این است که این باورهای کارکردی از همان انواع متغیرهایی است که باورها و نگرش های بهنجار را تحت تاثیر قرار می دهند. الگویی خام و شهودی درباره چگونگی ارتباطات متقابل این متغیرها به صورت است که آن دسته از اطلاعات جهان خارج که با باور شخص مرتبط است، توسط شخص ادراک می گردد و سپس از داده های دریافت شده، استنباط های معینی در رابطه با باور استخراج می گردد. شخص واقعا منطقی در مرحله بعدی اقدام به جست و جوی شواهد بیشتر جهت رد یا حمایت از باور می نماید. باورهای نابهنجاری که در بیماران روانی مشاهده می گردد، امکان دارد انعکاسی از وجود ناهنجاری در هر کدام از این مراحل باشد. در رابطه با اطلاعات محیطی که ممکن است زمینه شکل گیری باورهای هذیانی باشند، بعضی از مولفان استدلال کرده اند بیماران هذیانی از خانواده ها یا پیشامدهای اجتماعی بیرون آمده اند که با کنترل انزجاری، قواعد غیرمنعطف، عدم اقتدار و تهدید به قربانی کردن مشخص می گردند. فرآیندهای ادراکی نیز در تولید انواعی از هذیان ها نقش دارند، زیرا ادراک اشتباه محرک ها می تواند به باورهای غیرمنطقی منجر شود. یکی از شیوه هایی که از آن طریق فرآیندهای شناختی اصلی می تواند دسترس پذیری اطلاعات مرتبط با باور را به شخص تحت تاثیر قرار دهد مکانیسم توجه است. افراد افسرده از اسنادهای درونی، پایدار و کلی درمورد حوادث منفی استفاده می کنند. می توان گفت اگر چیز ناخوشایند برای شخص افسرده به وقوع بپیوندد، احتمالا او حادثه را برحسب علل درونی، غیرقابل تغییر و موثر بر تمام حوزه های زندگی خود تعبیر خواهد کرد. هرگونه فرآیند روان شناختی مسئول تجارب توهمی مستلزم پاره ای از مشاهدات کلیدی است. نخست اگرچه معمولا توهم ها به اختلال اسکیزوفرنیا نسبت داده می شوند، آنها در بعضی از اوقات توسط افرادی که بهنجار بوده و نیز توسط کسانی که خود را بیمار روانی نمی دانند نیز گزارش می گردد. تفاوت فرهنگی قابل ملاحظه ای در تجربه توهم ها مشاهده می گردد، این تفاوت هم در میزان توهم های گزارش شده توسط افرادی که خود را بهنجار قلمداد می کنند دیده می شود و هم در کیفیت توهم های گزارش شده توسط متخصصانی که در نقاط مختلف دنیا بیماران را معاینه کرده اند. مطالعات بالینی نشان می دهد که توهم ها اغلب در مواقع فشار به وقوع می پیوندند، هماهنگ با این مشاهدات، مطالعات روانی- جسمانی نشان می دهند که شروع توهم ها با تغییراتی در برانگیختگی روانی- جسمانی مرتبط است. تحقیقات همچنین نشان می دهند که بیماران به هنگام محرومیت حسی و یا قرار گرفتن در معرض تحریکات بی سامان از قبیل سروصدای مزاحم، احتمال بیشتری وجود دارد که توهمات را نشان دهند و بعضی از مطالعات نشان داده اند که توهم شنیداری معمولا با تکلم زیر آستانه و یا حرکات ریز عضلات درگیر در گویش مرتبط است و در نهایت شواهدی نیز نشان می دهند که توهمات شنیداری معمولا از طریق تکالیف کلامی از قبیل خواندن یا صحبت کردن با صدای بلند بازداری می گردند. همه نشانه های مثبت انعکاسی از نقص در مکانیسم نظاره گر نوروپسیکوتیک درونی که مسئول شناسایی منبع حوادث ادراکی است می باشند. تاریخچه کاربرد درمان های رفتاری و رفتاری شناختی در مورد اختلالات پسیکوتیک با مجموعه ای از مشکلات همراه است. پاره ای از متخصصان بالینی نسبت به سودمند بودن این روش ها و در نتیجه استفاده از آنها در مورد بیماران بی اعتنا هستند. بعضی از رویکردهای اولیه هم به لحاظ نظری و هم از لحاظ کاربرد بیماران بالینی خام و زمخت بوده اند. اغلب درمان های روان شناختی در مورد بیماران پسیکوتیک مزمن مورد امتحان قرار گرفته است.

بررسی صداها از دیدگاه شناختی فهم ما در مرد بقاء (تداوم) صداها افزایش داده و رویکرد درمانی جدید با توان احتمالی قابل ملاحظه ای را آشکار می سازد. با این وجود پژوهش ما سوال های گیج کننده را کنار زد و به جای آن چیزی جایگزین نمود که ما شروع کردیم مدل شناختی برای یک متخصص بالینی رویکرد روان شناختی مفیدی را در مورد صداها ارائه می دهد، رویکردی که آنها را قادر می سازد تا به طور موثر قوام با تشریک مساعی، پریشانی و آشفتگی همراه صداها را کاهش دهند. رویکرد سنتی تسلط بر نشانه های منفی عبارتند از: تغییر محیطی، روش های کنشگر و آموزش مهارت های اجتماعی. این رویکردها ارزیابی شده اند و اثربخشی آنها احراز شده است. هرچند اثرات می تواند کوتاه مدت و محدود ب موقعیت آموزش باشد. این رویکردها هنوز هم نقش بسیار مهمی ایفا می کنند. با این وجود طی سی سال گذشته تغییرات چندی در مراقبت از بیماران دارای نشانه های منفی پدید آمده است که نیاز به بررسی جدید رویکردها را مطرح می کند. محیطی که افراد در آن زندگی می کنند، کار و اجتماعی شدن خیلی تغییر یافته است. ما همانند متخصصان بالینی، خیلی کم با گروه های بزرگی از بیماران نسبتا یکسان مواجه شده ایم که موارد یکسان و نیازمندی های مشابهی داشته باشند. توانایی ما این واقعیت را مطرح می کند که حتی بیماران به شدت آسیب دیده نیز می توانند به درگیر شدن در یک فرآیند درمانی توام با تشریک مساعی تشویق شوند، هدف ها و رجحان هایی داشته و به تجاربشان معنایی بخشند، لازم است که از این اطلاعات ارزشمند استفاده کرد، بینشمان را نسبت به توانایی مان در مورد کمک به افراد ناتوان شده، کمک به مراقبان آنها و تسلط بهتر بر این نشانه ها افزایش دهیم. بیشتر کارهایی که اینجا ارایه شده اکتشافی و براساس تجارب بالینی است. در این کتاب با سرفصل هایی چون مطالعات شناختی پسیکوزوها تا رفتارهای درمانی شناختی، بازنگری تاریخی درمان های روان شناختی، درمان روان شناختی توهم شنیداری درمان شناختی صداهای توهمی، مداخلات خانوادگی و اسکیزوفرنی و... آشنا خواهیم شد.