ورود به سایت
بازدید کنندگان
امروز | 225 | |
دیروز | 257 | |
این هفته | 225 | |
این ماه | 2589 | |
بازدید کل | 104438 |
خانم دکتر اکرم امیری
عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی
دارای دکترای تخصصی روانشناسی
-
تشخیص و درمان انواع اختلال های یادگیری و شناختی کودکی و نوجوانی بدون دارو
-
سنجش خلاقیت و استعدادیابی
-
تشخیص و درمان انواع اختلال های رفتاری و تربیتی و ارائه راهکارهای غیردارویی
-
تشخیص و درمان اضطراب و استرس در همه زمینه های تحصیلی و غیرتحصیلی
-
تشخیص و درمان افسردگی و وسواس با روشهای غیردارویی
-
اموزش مهارتهای زندگی به والدین وکودکان و نوجوانان
-
آموزش مهارتهی فرزندپروری از سنین (بدوتولد تا بزرگسالی)
-
برگزاری انواع آزمون های روانسنجی ،هوش،شخصیت.
چرا رابطه های مثلثی به وجود می آید؟
در مواجهه با سوء ظن در رابطه یا خیانت همسر از چه کسی و چگونه کمک بگیریم؟
خیانت به معنای رفتارهای جنسی و غیرجنسی (مثل بیان احساسات و افکار) با فردی غیر از همسر همراه با پنهان کاری هایی است که با انتظاراتی که از رابطه زن و شوهر می رود مغایرت دارد. شکایت اصلی بسیاری از افرادی که به روانشناسان و کیلنیک های خانواده مراجعه می کنند داشتن سوء ظن نسبت به همسر و یا خیانت آشکار او است. در سالهای اخیر با آمدن فن آوری هایی مثل موبایل، وایبر و شبکه های اجتماعی که امکان برقراری رابطه بین افراد را تسهیل کرده اند، تعداد مراجعان به کلینیک های خانواده که با مشکل سوء ظن به همسر مواجه شده اند افزایش پیدا کرده است. یکی از دلایل شکل گیری رابطه های فرازناشویی اضطراب بالا در خانواده و تعارض و فاصله عاطفی زیاد در رابطه با همسر است. برخلاف آنچه که مردم تصور می کنند این مشکل می تواند قابل درمان و موقتی باشد، البته در صورتی که برای حل آن از روش درست استفاده شود. اولین قدم این است که ببینیم یک رابطه مثلثی به چه دلیلی به وجود آمده است. معمولا یکی از طرفین خود را قربانی خیانت و طرف مقابل را صد در صد مقصر می داند، در حالی که هر دو نفر به نوعی در به وجود آمدن و یا ادامه پیدا کردن آن نقش دارند. یکی از علت های اصلی شکل گیری رابطه های مثلثی استرس و تعارض در رابطه با همسر است. هر فردی از راهکارهای ویژه خود برای مواجهه با اضطراب و تعارض با دیگران استفاده می کند. افرادی که از بلوغ عاطفی
پایینی برخوردارند یاد گرفته اند که در مواجهه با اختلاف نظر با دیگران، از آنها فاصله بگیرند و شخص دیگری را جایگزین این رابطه کنند. بعضی افراد هم وقتی در رابطه با همسر دچار روزمرگی و تکرار می شوند و یا نیازهایشان در این رابطه برآورده نمی شود به جای بیان نیازهای خود وارد رابطه پنهانی با شخصی از جنس مخالف می شوند. برخی دیگر از افراد هم علی رغم متاهل بودن، وقتی توسط شخصی از جنس مخالف تحت فشار برای ایجاد رابطه قرار می گیرند، نمی توانند "نه" بگویند و بهانه این کار را تنها برطرف کردن نیازهای آن فرد عنوان می کنند. یکی از ضعف های اساسی این افراد علاوه بر نداشتن بلوغ عاطفی و ناتوانی از بیان احساسات خود به همسر، فقدان همدلی با همسر و مقصر بینی بالا است. افراد متاهلی که وارد رابطه های پنهانی می شوند نمی توانند خودشان را جای همسرشان بگذارند و احساسات او را درک کنند و ببینند اگر جای آنها بر عکس بود و همسرشان وارد رابطه پنهانی با شخصی دیگر می شد چه احساسی پیدا می کردند. این افراد مسئولیت پذیری بسیار پایینی در مقابل رفتارهای خود دارند و همسرشان را مقصر می دانند. مثلا یکی از مسائلی که بیشتر همسرانی که به شریک زندگی خود خیانت می کنند عنوان می کنند این است که همسرشان انتظارات آنها را برآورده نمی کند و یا نسبت به نیازهای آنها بی تفاوت است، در حالی که شخص سوم به نیازهای آنها خیلی اهمیت می دهد و برای خوشحال کردن آنها هر کاری می کند. این افراد معمولا هیچ تلاشی برای بیان نیازهایشان به همسرشان نکرده اند. خیلی از افرادی که وارد رابطه های نامشروع یا پنهانی می شوند شناخت درستی از حریم های رابطه زناشویی ندارند. مثلا بیان احساسات و افکار با شخصی از جنس مخالف و یا گذراندن وقت با او و رفع برخی نیازهای او را خیانت به همسر تلقی نمی کنند و برای این رفتارها توجیه هایی می تراشند تا مسئولیت آن را به گردن نگیرند. برخی افراد هم به دلیل مشکلات روانشناختی مثل اضطراب و یا اختلالات شخصیت مثل خود شیفتگی ممکن است وارد این نوع رابطه ها شوند. مثلا افراد "خود شیفته" تمایل به رابطه با کسانی دارند که وابسته هستند و اعتماد به نفس پایینی دارند. این افراد دوست دارند دیگران آنها را به دلیل داشتن پول، ظاهر خوب و یا قدرت و موقعیت اجتماعی تحسین کنند. وقتی موضوع خیانت همسر پیش می آید، یکی از طرفین دائم در حال انکار کردن و پنهان کاری بیشتر است و دیگری تمام وقت در حال تعقیب کردن، چک کردن و بازجویی کردن است. در این وضعیت خانواده دچار یک اضطراب شدید می شود و زن و شوهر بیش از قبل از هم فاصله می گیرند و رابطه آنها بیش از پیش سرد و خصمانه می شود. معمولا همسری که به او خیانت شده دچار اضطراب و در دراز مدت مبتلا به افسردگی می شود و از دیگران کمک می گیرد، در حالی که همسر او هر رابطه ای را انکار می کند و یا در صورت پذیرفتن معتقد است نباید از هم جدا شوند. در صورت مواجهه با سوء ظن و یا خیانت همسر اولین قدم این است که در این مورد با کسی صحبت نکنید مخصوصا خانواده ها و فرزندان را درگیر موضوع نکنید. راهکارهایی که دیگران مخصوصا خانواده ها می دهند روش هایی احساسی و پر از جانبداری از یکی از طرفین برای انتقام گیری و یا تحمل و سکوت کردن است و فاصله و دشمنی شما را بیشتر می کند. اول از سوء ظن خود مطمئن شوید و بعد برای پیدا کردن یک راه حل منطقی اقدام کنید. برای پی بردن به واقعیت از تعقیب و کنترل شدید و اضطرابی کردن فضای خانواده پرهیز کنید چون همین کار می تواند باعث بروز رفتار بی وفایی شود و همسرتان به جستجوی رابطه بدون کنترل، پذیرا و بدون استرس برود. در برخورد با این موضوع، از روشهای هیجانی و احساسی مثل تهدید به ترک خانه و طلاق، تهدید به آشکار کردن آن، شکایت کردن، پای خانواده ها را وسط کشیدن، با بچه ها متحد شدن بر علیه طرف مقابل و امثال آن جدا خودداری کنید. این راهکارها ممکن است در کوتاه مدت موثر باشند ولی در درازمدت اثر بدی روی رابطه می گذارند و فاصله عاطفی و تعارض های زوج را بیشتر می کنند. به هیچ عنوان فرزندان را در جریان شک و گمان ها قرار ندهید چون می تواند باعث اضطراب، افسردگی، کاهش تمرکز، کاهش اعتماد به نفس، کاهش اشتها، کابوس، ترس ازتنهایی، افت تحصیلی، مشکلات رفتاری و غیره در آنها شود و اثرات آن همیشه باقی بماند. اگر شواهد قطعی در این مورد داشتید، هیجانهای منفی خود را کنترل کنید و با بیان احساسات و نگرانی و خواسته هایتان موضوع را با همسرتان در میان بگذارید. اگر دائما تصویر خیانت همسر را در ذهنتان مرور کنید و دچار احساسات منفی شوید رابطه شما ترمیم نمی شود. به همسرتان فرصت بازگشت بدهید و همه پل ها را پشت سرتان خراب نکنید. بسیاری از افراد در دوره هایی از زندگی خود دچار بحران می شوند و پس از پشت سر گذاشتن آن، اگر محیط خانه امن و پذیرا باشد به آن باز می گردند. اگر خواستید جدا شوید، اول علت های بروز مشکل در رابطه تان را بررسی کنید. اگر علت های آن را پیدا نکنید ممکن است در ازدواج بعدی شما این تجربه تکرار شود. عاقلانه ترین کار این است که به یک روانشناس با تجربه و متخصص مراجعه کنید. مزیت روانشناس این است که در رابطه شما "بی طرف" است و از دانش کافی برخوردار است به طوری که می تواند به شما کمک کند از راهکارهای منطقی و عاقلانه برای حل این مسئله استفاده کنید. روانشناس می تواند به درمان مشکلات روانشناختی و شخصیتی که زمینه ساز رابطه های فرازناشویی هستند کمک کند، می تواند به زوج کمک کند بر سر مرزها و حریم های رابطه با دیگران مثل تعیین رفتار ممنوع و قابل قبول توافق کنند، همدلی و درک احساسات همسر، بیان احساس و نیاز خود به همسر و بخشش و بازسازی رابطه را به آنها آموزش دهد. روانشناس به زوج کمک می کند دلیل شکل گیری این رابطه را درک کنند، به جای پنهان کاری سعی کنند اعتماد همدیگر را جلب کنند، همسر را ببخشند و برای بازسازی رابطه تلاش کنند، به جای حالت دفاعی، انکار و حالت حق به جانب گرفتن و مقصر دانستن همسر مسئولیت رفتار خود را قبول کنند، از رفتارهایی که ایجاد حساسیت و سوء ظن می کنند مثل پنهانی با موبایل و وایبر مشغول بودن پرهیز کنند، به سوالات هم پاسخ دهند و به جای سرزنش کردن هم و آسیب زدن به بچه ها وقت بیشتری را با هم بگذرانند، نه برای کنترل کردن هم بلکه برای کم کردن فاصله عاطفی و تبادل محبت و احساسات مثبت با هم.
بنابراین، به یاد داشته باشیم که بزرگترین اشتباه در مواجهه با سوء ظن نسبت به همسر و یا خیانت در رابطه زناشویی کمک گرفتن از والدین و یا درگیر کردن فرزندان و یا واکنش های هیجانی و انتقام جویانه نشان دادن است. عاقلانه ترین کار این است که از یک روانشناس خانواده کمک بگیرید و برای بازسازی رابطه تلاش کنید. حتی اگر تصمیم به جدایی گرفتید و امکان بازسازی رابطه وجود نداشت، دانستن دلایل به وجود آمدن آن برای تکرار نشدن در رابطه بعدی و ترمیم آسیبی که به اعتماد، هویت و عواطف انسانی شما در این رابطه وارد شده است ضروری است.